تکامل به کجا خواهد رفت؟ موجودات آينده چه شکلي خواهند شد؟
حيات وحش ؛ يک ميليون سال بعد
عرفان خسروی | پیشرفت دانش بشری طی چند قرن اخیر فوقالعاده چشمگیر بوده است. از سویی ابزار شناخت جهان و تحلیل مشاهدات ما قویتر میشود و از سوی دیگر همین ابزار موجبات نابودی جهان ما را فراهم میکند. زندگی روی زمین بهشدت توسط انسان تهدید میشود و تنوع زیستی مهمترین گوهری است که در این روند روبهنابودی میرود. بدون تنوع زیستی هم چرخههای زیستبوم شکننده و ناپایدار میشوند. درسهایی که از تاریخ زندگی روی زمین گرفتهایم، به ما میگوید حیات به این راحتیها نابود شدنی نیست. حیات حتی میتواند در شرایط دشواری مانند اعماق زمین یا حتی در سطح ابزارهایی که به فضا میروند، زنده بماند و با شرایط تطبیق یابد. اما این چیزی نیست که برای زنده ماندن خود ما کافی باشد. ما به تنوع زیستی نیازمندیم تا بتوانیم نفس بکشیم، غذا بخوریم و آب بنوشیم. اکنون پرسشهای زیادی از این دست برای ما به وجود آمدهاند: آیا بشر به نابودکردن جهان زنده ادامه میدهد؟ آیا برای سیر کردن شکم خود، به گرسنهکردن ساکنان دیگر زمین و نسلهای بعدی خود ادامه خواهیم داد؟ و از همه مهمتر آیا زندگی روی زمین در برابر این جاندار تازهوارد و بیرحم چارهای خواهد داشت؟ در این مطلب میکوشيم با رجوع به تاریخ گذشته زمین و ویژگیهای سامانههای زنده برای شما توضیح دهيم چه احتمالاتی درباره آینده زندگی و تکامل روی کره زمین وجود دارد. پاسخ به این پرسشها هرگز روشن و صریح نخواهد بود و البته چنین پاسخی تا حد زیادی به تغییر رفتار ما بستگی خواهد داشت. شاید خاموشکردن یک چراغ اضافه توسط شما، نقطه خوبی برای آغاز این تغییر رفتار باشد
|
|
|
|
|
نگاهی به گذشته: حیات نمیمیرد
حیات از حدود ۴ میلیارد سال پیش (یا حتی پیشتر) روی زمین پراکنده شده و از آن زمان تاکنون پنج انقراض بزرگ دامنگیر موجودات زنده شده است. یکی از نخستین انقراضهایی که در کره زمین دامنگیر حیات شد، حدود 5/2 میلیارد سال پیش بهوقوع پیوست. در آن زمان تنها موجودات زنده زمین، یاختههای کوچکی بودند که درون آبها از مواد شیمیایی آتشفشانهای دریایی یا همدیگر تغذیه میکردند. نور خورشید که امروز مهمترین منبع انرژی در چرخه حیات است، آن زمان هنوز منبعی تازه بود که یاختههای کمی کشفش کرده بودند. هیچکدام از موجودات آن زمان کره زمین، نیازی به اکسیژن برای چرخههای حیاتی خود نداشتند و اتفاقا اکسیژن همانقدر برای آنها سوزاننده و کشنده بود که امروز گازهایی مثل کلر و فلوئور برای ما هستند. تصورش را بکنید، در چنین دنیایی که نور خورشید طرفدار ندارد، موجودات زنده تنها حجم زیادی متان تولید میکنند و به جو میفرستند (که اثر گلخانهای شدیدی دارد) و کسی از هوای پر از اکسیژن لذت نمیبرد، چند یاخته یاغی پیدا شدند و به جای خوردن مواد بیرونزده از آتشفشانها متوجه آفتاب شدند و البته پس از اندکی شروع به پس دادن گازی خطرناک، سمی و سوزاننده به محیط اطرافشان به عنوان ماده زائد کردند: آنها نخستین یاختههای فتوسنتزکننده بودند و این عنصر هم چیزی نبود جز اکسیژن. جو زمین که تا آن زمان سرشار از متان بود، اکنون به لطف این ماده خطرناک و سمی شروع به سوختن کرد و میزان زیادی دیاکسیدکربن به جای متان در جو زمین انباشته شد. اکسیژن در آن زمان باعث انقراض تقریبا تمام موجودات زنده شد. (در حقیقت طیف وسیعی از یاختههای باکتریمانند ابتدایی که اغلب متانساز بودند.) این یک فاجعه بزرگ بود و چیزی نمانده بود که کار حیات در کره زمین به پایان برسد. خب، گرچه همه منقرض شدند اما تعدادی هم یاد گرفتند چگونه در برابر اثر سوزاننده اکسیژن مقاومت
کنند (به کمک موادی که امروزه آنتیاکسیدان مینامیم و اگر نباشند، یاختههای ما هم «میسوزند» و میمیرند) و تعداد کمی هم به زندگی
مخفی در شکاف صخرهها و اعماق دریاها ادامه دادند. بدین ترتیب حیات از میان نرفت، بلکه رندانه با شرایط جدید سازگاري يافت و پس از چند میلیون سال زمین به سیارهای سبز و قابل تنفس تبدیل شد. اما این تنها آغاز فاجعه بود. اثر گلخانهاي دیاکسیدکربن به مراتب از متان کمتر است. با افزایش اکسیژن، دیاکسیدکربن جایگزین متان شد و دمای زمین ناگهان چندین درجه پایین آمد. حتما فکر میکنید هوای خوبی در آن زمان حاکم شده بود. اما شواهد زمینشناسی نشان میدهند حدود ۲/۲ میلیارد سال پیش، تمام کره زمین یکپارچه زیر چند کیلومتر یخ فرو رفت. این وضعیت چندین میلیون سال ادامه داشت و طی این مدت دوباره بیشتر موجودات زنده روی زمین (باکتریها و موجودات سبز جدیدی به نام جلبک) منقرض شدند. اما خوشبختانه در میان همان یخها هم باکتریهایی باقی بودند تا با تولید متان و دیاکسیدکربن بیشتر، اندکاندک باعث شوند دمای زمین بالاتر برود. سرانجام زمستان چندین میلیون ساله هم از زمین رخت بربست و دوباره حیات پیروز شد.
پس از این واقعه، پنج انقراض بزرگ دیگر نیز در تاریخ زمین ثبت شد که آخرین آنها همین اواخر (یعنی ۶۵ میلیون سال پیش!) دایناسورها را به باد فنا داد؛ و البته امروز به نظر میرسد ما در میانه انقراض جمعی جدیدی هستیم که خودمان به راه انداختهایم.
خیالات خوش
تصویری که اغلب از آینده زمین و انسانها ترسیم میشود، زمینی سبز، کنترل شده، بدون حشرات و حیوانات موذی و همراه با انسانهایی شاد و لبخند به لب است که سرهای بزرگی دارند و هوش سرشارشان نيوتن و خیام را هم کوتولههای فکری جلوه میدهد، چه برسد به من و شما. اما خیلی از دانشمندان میگویند اینها همه حرف مفت است. برای مثال، اندازه مغز و سر انسان بیشتر از این بزرگ نخواهد شد. انتخاب طبیعی باعث حذف مغزهایی که بیش از اندازه بزرگ هستند میشود؛ آن هم به یک دلیل ساده: مغز بزرگ، باعث مرگ مادر و جنین میشود. بنابراین ما در تعادلی قرار داریم که به این سادگیها به نفع مغزهای بزرگتر به هم نمیخورد. فرضیه دیگر این است که فناوری موجب ابلهتر شدن ما خواهد شد و سرانجام ما به موجودات دستآموز ماشینهایمان تبدیل میشویم. اما این فرضیه هم پادرهواست. فناوری نمیتواند باعث موفقیت خنگها نسبت به باهوشها بشود. بنابراین نسلهای آینده ما خنگتر نخواهند شد. تنها اتفاق محتملی که برای انسان قابل پیشبینی است، همگرایی بیشتر میان نژادهای بشری و افزایش افراد دورگه و چندرگه است. سرانجام بیشتر انسانها شبیه هم خواهند شد و تفاوتهایی مانند رنگ پوست، شکل چشم و اندازه بینی که وابسته به زندگی چندهزارساله هرکدام از نژادهای پیشین در مناطقی محدود بودند، از میان میروند. رنگ موهای بشر در آینده قهوهای خواهد بود و افراد مومشکی یا موبور نادرتر خواهند شد.
مهندسی ژنتیک و فناوریهاي نجاتبخش
انتخاب طبیعی تاثیری بر اندازه مغز یا میزان هوش ما نخواهد گذاشت. این نیروی طبیعی که زمانی موجب تیرهتر شدن برخی نژادها و سفیدتر شدن نژادهای دیگر میشد، پس از این جز در مواردی مثل مقاومت در برابر بیماریها (آن هم به میزانی کمتر از گذشته) تاثیر نخواهد گذاشت. اما مهندسی ژنتیک میتواند تغییراتی در ظاهر افراد بشر (و نیز گونههای دیگر) به وجود آورد.تصور کنید دنیایی که آرایشگرها با تزریق چند ویروس بیخطر باعث درخشش موها و چشم مشتریهایشان میشوند،
یا مهندسان ژنتیک به سادگی مرغهایی تولید میکنند که به جای دو بال، شش بال دارند تا کفاف مشتریهای طرفدار بال کبابی داده شود. شاید هم راهی پیدا شود که از بوی بد دهان و مدفوع حیوانات خانگی گوشتخوار جلوگیری کند. نظرتان درباره حیوانات خانگی جدید و مصنوعی چیست که اصلا به جای غذا خوردن، از برق خانگی برای تغذیه باکتریهای درون شکمشان و دریافت انرژی شیمیایی از همین باکتریها استفاده کنند؟ البته چنین تصویری در آغاز زیبا خواهد بود اما آیا بشر میتواند تمام چند میلیون موجود زنده روی زمین را مهندسی ژنتیک کند؟ آیا این هنرنماییها میتواند جایگزین جنگلی عظیم شود که میزان زیادی رطوبت و اکسیژن به هوا میفرستد و مزرعهای طبیعی برای پرورش موجوداتی مفید و بیشمار است؟ فرض کنیم گونههای تراریخت و دستکاری شده، حتی جایگزین جنگلهای سوخته ما بشوند. چه کسی تضمین میکند جنگلهای مصنوعی (با تنوع ژنتیک صفر) بتوانند در برابر عوامل بیماریزایی مثل ویروسها مقاومت کنند (چیزی که به خاطر وجود تنوع ژنتیک در طبیعت واقعی کسی نگرانش نیست.) فرضکنید دنیایی خواستنی و پرزرق و برق را که ناگهان با حمله یک ویروس جدید، به جهنمی خفهکننده تبدیل شود.
یکی بر سر شاخ، بن میبرید...
شاید بهترین پیشبینی درباره آینده بشر تخریبگر این باشد که با همه فناوریهایش به آسمان برود و زمین را برای خلقالله خالیکند. در این صورت نیز باید توجه کرد که امکان جهشهای کنترلنشده در خارج از زمین نیز هست و اگر ویروسی جدید در محیط بسته، محدود و غیرمتنوع یک شهرک فضایی پیدا شود، کار همه مردمان فضایی سریع تمام میشود. این نکته، اهمیت تنوع زیستی را بیش از پیش برای ما یادآوری میکند و البته این موضوع را به خوبی روشن میکند که تکامل موجودات به صورت مجزا و جداگانه اتفاق نمیافتد: همه چیز به هم مربوط بوده و بشر با روندی باورنکردنی مشغول خالی کردن زیر پای خودش است. در حقیقت، ماجرا به این پیچیدگیها هم نیست. احداث پل خاکی میان دریاچه ارومیه و تبعات بعدی آن، یعنی بهخطر افتادن طبیعت منطقه، خشکشدن تدریجی دریاچه، خشکسالی ناشی از خشک شدن دریاچه و از میان رفتن قسمت بزرگی از کشاورزی منطقه مثال آشنایی است که یادآوریاش آه از نهاد همه برمیآورد.
پس از ما زمین به چه شکلی درخواهد آمد؟
روند کنونی پیشرفت بشر روی کره زمین، موجودات دیگر را یکییکی از پای درمیآورد و آنها بیآنکه بدانند «چرا»، مظلومانه میمیرند. ببری را تصور کنید که جنگلهای محل زندگیاش بهسرعت از میان میرود؛ یا روستايیان اشغالش میکنند یا به مزرعه و مرتع تبدیل میشود یا چوببرها خرابش میکنند. این ببر دیگر نمیتواند شکارهای همیشگی خود را تهیه کند و البته به نزدیکترین چیزی که بتواند بخورد حمله میکند: آغل گوسفندان، مرغدانیها و البته انسانها. سپس انسانها که با رشد بیرویه خود به قلمرو ببر تجاوز کردهاند، ببر را متهم به تجاوز و دزدی و آدمخواری میکنند یا حتی نه... بهسادگی برای چند پول سیاه که از شکارچیان خوشگذران دریافت میکنند، ببر را طعمه هوسرانی انسانها میکنند. ببر در هیچکدام از این اتفاقات تقصیری ندارد. او و نیاکانش میلیونها سال پیش از انسان در همین جنگلها زیستهاند و هیچگاه بیش از نیاز، گوزنها را نکشته بودند. اتفاقا ببر و دیگر شکارچیها با صید ضعیفترین حیوانات باعث تقویت نسل شکارهایشان شدهاند و این تعادل و موازنه همیشه برقرار بوده است. باید پذیرفت مسیری که تاکنون طیکردهایم، همراه با خرابکردن پلهای پشت سرمان بوده است. اگر بخواهم مثال آشناتری بزنم، میتوان به گرگهای گرسنه سرزمین خودمان، ایران اشارهکنم که تابستانها یکی از مهمترین آفات هندوانه محسوب میشوند. مساله انقراض و نابودی یک حیوان خوشخطوخال و زیبا نیست؛ مساله مهم برهمخوردن تعادل زیستبومی است که خود ما هم برای زندهماندن به آن وابسته هستیم. بسیاری از دانشمندان بعید میدانند این وضعیت تا مدت زیادی ادامه یابد. حدود 20 سال دیگر - یعنی زمانی که نوجوانان مدرسهای امروز بچههایشان را به مدرسه میبرند- همه شکارچیان بزرگ کره زمین و بیشتر پستانداران گیاهخوار و پرندگان مهاجر دیگر وجود ندارند. جنگلها تقریبا کچل شدهاند و بیابانها قسمتهای زیادی از مراتع و مناطق سرسبز را فراگرفته است. با از میان رفتن جنگلها، میزان اکسیژن کاهشمییابد و خشکسالی زمین را فرا میگیرد؛ جنگهای آینده زمین بر سر آب خواهند بود. بشر به سادگی طی چند سده، انقراضی به وسعت انقراض دایناسورها بهراه انداخته که احتمالا به انقراض خود او منجر خواهد شد. اما دنیای پس از ما، جهنمی سوزان، خشک و بیآبوعلف خواهد بود که تنوعی به مراتب کمتر از امروز دارد. در چنین شرایطی، نخستین موجوداتی که دوباره شروع به گسترش و تنوع روی زمین میکنند، سختجانترین جانوران کنونی هستند؛ حشرات و حشرهخواران.
|
|
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسبها: <-TagName->